گیر آمدن
نویسه گردانی:
GYR ʼAMDN
گیر آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، یافت شدن . پیدا شدن . به دست آمدن . میسر شدن . به چنگ افتادن . مقابل گیر نیامدن . چون : کتابی را که میخواستم گیرم آمد. امسال قحط بود و نان هیچ جا گیر نمی آمد. این پارچه دیگر در بازار گیر نمی آید. || گرفتار آمدن . گیر افتادن .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.