اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گیر آوردن

نویسه گردانی: GYR ʼAWRDN
گیر آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) به گیر آوردن . در تداول عامه ، به دست آوردن . یافتن . دسترس یافتن . دست یافتن . پیدا کردن : خَبَش ؛ جمع کردن و به گیر آوردن از اینجا و آنجا. (منتهی الارب ).
- امثال :
مگر جهود گیر آورده اید ؟ بر جهود دست یافته اید؟
|| مقید کردن .اسیر کردن . (یادداشت به خط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بز گیرآوردن . [ ب ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از چیزی را سخت ببهای ارزان خریدن . رجوع به بز گرفتن شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.