گیسوان دیده . [ ن ِ دی دَ
/ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مژگان چشم باشد. (بهار عجم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)
: افسرد آتش دل و آب سرشک ماند
بر گیسوان دیده خضاب سرشک ماند.
طالب آملی (از بهار عجم ).
مؤلف بهار عجم گوید: ملا ابوالبرکات منیر بر این لفظ اعتراض دارد که هیچ گوش گیسوان دیده نشنیده و این اگر چه از جهت استعاره که منظور طالب آملی در این مطلع است درست باشد لیکن اگر مراد از آن مژگان باشد بی تکلف درست میشود و تشبیه تازه ای بهم میرسد.