لائغ
نویسه گردانی:
LAʼḠ
لائغ. [ ءِ] (ع ص ) فلان سائغ لائغ؛ از اتباع است . فلان ٌ سیّغ لَیّغ کذلک . (منتهی الارب ). سهل البلع. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
لائق . [ ءِ ] (ع ص ) سزاوار. قمین . قَمِن . قَمَن . (منتهی الارب ). درخور. جدیر. حری . نیز رجوع به لایق شود.
لایق . [ ی ِ ] (ع ص ) درخورِ. سزا. سزاوار. شایان . شایسته ٔ. برازنده ٔ. زیبا. (زمخشری ). ازدرِ. زیبنده ٔ.زیبای ِ. برازای ِ. برازا. جدیر. حقیق . قمین ...
این واژه عربی است و پارسی آن، واژه ی پهلوی آتاو ãtãv می باشد