لابه ساختن . [ ب َ
/ ب ِ ت َ ] (مص مرکب ) لابه سازی . زاری و خواهش و لابه کردن
: تر و خشک یکسان همی بدرود
وگر لابه سازی همی نشنود.
فردوسی .
همی تر و خشکش بهم بدرود
اگر لابه سازی سخن نشنود.
فردوسی .
مشوگر چه زن لابه سازد بسی
بجای تو بفرست دیگر کسی .
اسدی (گرشاسبنامه ص 245).
همان ده دلاور ز خویشانش نیز
بسی لابه کردند و نشنود چیز.
اسدی (گرشاسبنامه ).
بسی لابه ها ساخته زی پدر
که از پهلوان چیست نزدت خبر.
اسدی (گرشاسبنامه ).