اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لابه گری

نویسه گردانی: LABH GRY
لابه گری . [ ب َ / ب ِ گ َ ] (حامص مرکب ) تملّق . تبصبص . اسدی در لغت نامه گوید: لامانی و لاوه ، چاپلوسی و لابه گری بود در پذیرفتن و بجا نیاوردن (؟) :
هر چه در خانه داشت ما حضری
پیشش آورد و کرد لابه گری .

نظامی .


پس یقین گشتش که مطلق آن سریست
چاره او را بعد از این لابه گریست .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.