اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لازم شدن

نویسه گردانی: LAZM ŠDN
لازم شدن . [ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) واجب شدن . ضروری شدن . رجوع به کلمه ٔ لازم شود :
وگر دانی که این کار فلک نیست
فلکبانی ترا لازم شد ایدر.

ناصرخسرو.


- لازم شدن حجت و برهان و دلیل ؛ ثابت شدن آن .
- لازم شدن بیع ؛ مدت خیار آن گذشتن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.