اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لاغر

نویسه گردانی: LAḠR
لاغر. [ غ َ ] (اِخ ) دیهی است به شش فرسنگی میانه شمال و مغرب خنج . (فارس نامه ٔ ناصری ). نام محلی بر سر راه شیراز و سیراف (طاهری حالیه )از راه فیروزآباد میان کارزین و کرّان . و آن از نواحی کارزین است و گرمسیر است و هوا و آب ناموافق و درختان خرما و مردمان راه زن و در این دو جای (لاغر و کهرچال ) جامع و منبر نیست . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 140و 102 و 163). دهی از دهستان خنج . بخش مرکزی شهرستان لار واقع در 131 هزارگزی شمال باختری لار. نزدیک رودخانه ٔ قره آغاج . دامنه . گرمسیر و مالاریائی . دارای 124تن سکنه ٔ شیعی ، فارسی زبان . آب آن از رودخانه و چاه ،محصول آن غلات و مرکبات . شغل اهالی زراعت و باغداری و راه آنجا فرعی است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
لاغر. [ غ َ ] (ص ) مقابل فربه ۞ . نزار. باریک . باریک اندام . اَعجف . بات ّ. ابضع. تاک ّ. خجیف . خاسف . خل ّ. رجیع. دانق . رزیح . زک ّ. ساهمة. (شتر...
لاغر. [ غ َ ] (اِخ ) قاضی احمد از شعرای ایران است . از مردم سیستان و شغل قضای آنجا داشت و بسبب لاغری جسم این تخلص گرفت و به قاضی لاغر ش...
لاغر شکم . [ غ َ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) مصمعه . طوی ؛ مرد لاغرشکم . هیفاء؛ زن لاغرشکم . هیف ؛ لاغرشکم و باریک میان گردیدن . اسمأل الرجل ؛ لاغر و با...
میان لاغر. [ غ َ ] (ص مرکب ) کمرباریک . کمرلاغر. که کمری باریک و لاغر دارد. (از یادداشت مؤلف ) : همش رنگ و بوی و همش قد و شاخ سواری میان لاغ...
گوش لاغر. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد واقع در 12هزارگزی شمال باختری صالح آباد، سر راه شوسه ٔ عمومی ...
لاغر زمین .[ غ َ زَ ] (اِخ ) نام محلی در بیشه از توابع بارفروش . (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 118).
قاضی لاغر. [ غ ِ ] (اِخ ) احمد سیستانی . از مشاهیر شعرای ایران است . رجوع به لاغری قاضی و قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3965 و ریحانة الادب ج 3 ...
قاضی احمد لاغر. [ اَ م َ دِ غ َ ] (اِخ ) رجوع به قاضی لاغر شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.