لئونیداس اول . [ ل ِ ءُ س ِ اَوْ وَ ] (اِخ )
۞ نام سرداری از مردم لاسدمون . پسر آناکساندرید.
۞ وی نژادخود را به هرکول
۞ (پهلوان داستانی یونانیها که پس از مرگش او را نیم خدا خواندند) میرسانید. در اسپارت بطور غیرمترقب شاه شد چه دو برادر بزرگتر از خود داشت ولی چون اُمن (برادروی ) مرد و اولاد ذکور نداشت و دُری یه
۞ (برادر دیگر) نیز در سیسیل فوت کرد پادشاهی بدو رسید. (در
490 تا
480 ق . م .). در لشکرکشی خشیارشا به یونان و جدال ترموپیل این مرد از بهترین رؤسای قشون بود و سمت سرداری داشت و با شجاعت و فداکاری بسیار جنگید و سرانجام نیز با عده ای از معروفین دیگر اسپارتی بالتمام کشته شدند. گویند خشیارشا قبل از جنگ ترموپیل به یونانیها تکلیف کرد اسلحه ٔ خود را زمین گذارند و متحد ایران شوند و در ازای آن آزاد باشند که به خانه های خود برگردند و با خاطری آسوده زندگانی کنند و زمین های بسیار نیز بدانها داده شود. لئونیداس جواب داد: اگر باید متحدین شاه شویم بهتر است که مسلح باشیم و هر گاه باید جنگ کنیم با اسلحه بهتر میتوان آزادی را حفظ کرد زمین هم خوب است در صورتی که آن را با شجاعت تحصیل کنیم . و نیز نوشته اند که خشیارشا پس از کشته شدن لئونیداس و یونانیان در ترموبیل میان کشتگان بگردش پرداخت همینکه بنعش لئونیداس رسید وشنید که او پادشاه و سردار لاسدمونیها بود امر کرد سر او را بریده به چوبی نصب کنند. این رفتار خشیارشا میرساند که نسبت به لئوانیداس زمانی که او زنده بود بسیار خشمگین بود والا مرتکب چنین عملی نکوهیده نمیشد. رجوع به ایران باستان ج
1 صص
777 -
782 و
877 شود.