لباب . [ ل ُ ] (اِخ ) کوهی است مر بنی حذیمة را. (منتهی الارب ). قال الاصمعی و هو یذکر جبال هذیل ثم اودیة واسعة و جبل یقال له لباب و هو لبن...
لباب . [ ل ُ ] (ع اِ) گیاه اندک . (منتهی الارب ).
لباب . [ ل ُ ] (ع ص ، اِ) خالص از هر چیزی . حسب ٌ لباب ؛ حسب خالص بی آمیغ. (منتهی الارب ). گزیده ٔ هر چیز. ویژه ٔ هر چیز. بهتر چیزی . چیزی بی آمی...
لُبابالاَلباب (تألیفشده در حدود ۶۱۸ قمری) نام نخستین کتاب زندگینامه تألیفی به زبان فارسی است. این کتاب نوشته محمد عوفی است. در این کتاب زندگینامه ...
لباب البر. [ ل ُ بُل ْ ب ُرر ] (ع اِ مرکب ) نشاسته است . (فهرست مخزن الادویه ). ۞
لباب القمح . [ ل ُ بُل ْ ق َ ] (ع اِمرکب ) نشاسته است . لباب الحنطة. (اختیارات بدیعی ).
لباب القوام . [ ل ُ بُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) نشاسته است . (فهرست مخزن الادویه ).
لباب الحنطة. [ ل ُ بُل ْ ح ِ طَ ] (ع اِ مرکب ) نشاسته است . (فهرست مخزن الادویه ) (بحر الجواهر). آبگون . (فرهنگ ).
لباب القرطم . [ ل ُ بُل ْ ق ُ طُ ] (ع اِ مرکب ) مغزدانه ٔ کافشه است . (فهرست مخزن الادویه ). مغز خسکدانه . گرم و خشک بود و مسهل بلغم بود و قولن...