لب برچیدن . [ ل َ ب َ دَ ] (مص مرکب ) به گریه درآمدن کودک .آغاز گریه کردن کودک . در آغاز گریه تشنجی در لبها پیدا آمدن . حالتی که در شروع گریه خاصه برای اطفال درلب دست دهد. حالتی از انقباض که پیش از گریستن بر لب افتد. پیدا آمدن حالتی در لب پیش از گریستن و در اطفال مشهودتر باشد. فراهم آوردن لبها را برای گریه یا خنده . آماده ٔ گریستن شدن کودک . لبها فراهم و ترنجیده داشتن آغازیدن گریه را. آثار گریستن پیدا آمدن درلبها به آغاز. گرد کردن دو لب آغازیدن گریستن را:
چنان هر خنده ام را گریه ای از پی روان باشد
که در وقت یتیمی طفل لب برچیده را مانم .
سعید اشرف (آنندراج ).
لبی برچیده ساقی تا دگر بر توبه ام خندد
چه درکام و زبان بیهوده استغفار می چینم .
ظهوری (آنندراج ).