لب ریز شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب )
۞ فیضان . ریختن مظروف و بیشتر مایع از ظرف چون بیش از اندازه باشد.
-
جام صبرلبریز شدن ؛ ناشکیبا گشتن . بیش تاب نداشتن . صبر به آخر رسیدن .
-
کاسه ٔ صبر کسی لبریز شدن ؛ برسیدن شکیب او.
-
پیمانه ٔ عمر کسی لب ریز شدن ؛ برسیدن اجل او
: چون پیمانه ٔ عمر او لب ریز شد...(تاریخ شاهی احمد یادگار ص
271).