اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لب گشادن

نویسه گردانی: LB GŠADN
لب گشادن . [ ل َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابل لب بستن . سخن گفتن . سخن آغازیدن . بگفت آمدن . لب گشودن :
نباید گشادن در این کار لب
بر شاه باید شدن نیم شب .

فردوسی .


چنین گفت پس با دبیر بزرگ
که بگشای لب را تو ای پیر گرگ .

فردوسی .


نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی
پیش لعل شکرینت سر انگشت بخاید.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.