اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لبیک زدن

نویسه گردانی: LBYK ZDN
لبیک زدن . [ ل َب ْ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) لبیک گفتن . جواب دادن . (آنندراج ). رجوع به لبیک شود :
آمده سوی مکه از عرفات
زده لبیک عمره از تعظیم .

ناصرخسرو.


گفت نی ، گفتمش زدی لبیک
از سر علم و از سر تعظیم .

ناصرخسرو.


می در دن ای شگفتی لبیکها زند
چون وقت می گرفتن گویند نام می .

مسعودسعد.


خسرو سیارگان لبیک زد چون قدر تو
حلقه ٔ گردون گرفت و بانگ درزد کای غلام .

کمال اسماعیل .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.