لت خوردن . [ ل َ خوَرْ
/ خُرْ دَ ] (مص مرکب ) سیلی و چک خوردن . کوفته شدن به لگد. (آنندراج ). || ضعیف و لاغر شدن . هزال مفرط پیدا کردن .
-
لت خوردن بچه ٔ شیرخوار یا مریض ؛ بواسطه ٔ نرسیدن شیر یا غذا ضعیف شدن . به علت کم شیری مادر یا دایه ضعیف شدن طفل : از دیر و زود شیردادن بچه لت میخورد، ضعیف میشود. چون به بچه شیر بموقع ندهند یا کم دهند بچه لت میخورد، ضعیف و لاغر میشود: دو وعده که شیر بچه پس افتاد بچه لت میخورد، ضعیف و لاغر میشود.
-
لت خوردن باغ یا درختان باغ ؛ برای نرسیدن آب در موقع خود، پژمردن آن .
-
لت خوردن کار ؛ برهم شدن کار
: دل گر از سینه رودکار غم از وی مطلب
لت خورد کار چو کاسب ز دکان برخیزد.
ملاطغرا.
-
لت خوردن مهره ؛ مضروب شدن آن . زده شدن مهره
: لت خورد ز خال سپهش مهره ٔ گردون
نقش مه و خورشید در این پرده چه باشد.
ملاطغرا.