اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لذج

نویسه گردانی: LḎJ
لذج . [ ل َ ] (ع مص ) فروخوردن آب را. || اندک اندک فروبردن آب را. || ستیهیدن پیش کسی در خواستن و سؤال . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
لزج . [ ل َ زِ ] (معرب ، ص ) (معرّب از لیز فارسی )لیز ۞ . لغزان . || چسبنده . چسبان . (منتهی الارب ). چسبناک . دوسگن . هر چیزی که قبول امتداد ک...
لزج . [ ل َ زَ ] (ع مص ) لَزِج گردیدن . دوسیدن . (منتهی الارب ). دوسیده شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). چسبیدن . چسبان شدن . (منتهی الارب ). || ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.