هرزه لا. [ هََ زَ / زِ ] (نف مرکب ) هرزه لای . هرزه درای . هرزه خای . هرزه گو. یاوه گوی : غورک بی مغز را صفرا بشورید و بگفت ای مموه باژگونه یافه...
لا سردا. [ س ِ ] (اِخ ) ۞ نام خاندان شاهی کاستیل . چندین عضو از آن خاندان در قرن چهاردهم میلادی در فرانسه مصدر خدماتی بوده اند.
دالی لا. (اِخ ) ۞ دلیله . رجوع به دلیله شود.
لاطاعلات. املاءِ ناصحیح « لاطائلات » که جمع معرّب « لاطائل » ( لا + طائل ) است. بر اساس فرهنگ فارسی معین، «لاطائلات» را بصورت « لاطایلات » نیز نویسند...
لا شالته . [ ل ُ ت ِ ] (اِخ ) ۞ لوئی رنه دو. نام وکیل عمومی در پارلمان برتانی . خصم آباء یسوعیین . مولد رن . (1701-1785 م .).