گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لعل نویسه گردانی: LʽL لعل . [ ل َ ] (اِ) ۞ پشه ٔ سخت بزرگ در مازندران و جنگلهای آن . جای گزیدگی وی سخت بیاماسد و گاه باشد که قرحه پیدا آرد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی ابن لال ابن لال . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوبکر احمدبن علی . از مشاهیر فقها و محدثین شافعیه ، از مردم روذراور ۞ . او بهمدان هجرت کردو منصب مفتی یافت و هم... اعال لال اعال لال .[ ] (اِخ ) صاحب اخبار الدولة السلجوقیه در ذیل عنوان ذکر سیر سلطان اعظم الب ارسلان به روم آرد: سپس سلطان الب ارسلان لشکریان را... لال سرخ لال سرخ . [ س ُ ] (ص مرکب ) سُرخی سُرخ . سخت سُرخ و آتشی . || خشمناک و سرخ شده ٔ از خشم . لال کردن لال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خاموش ساختن . از سخن گفتن بازداشتن : چو بلبل آمدمت تاچو گل ثنا گویم چو لاله لال بکردی زبان تحسینم .سعدی ... لال و پتی لال و پتی . [ ل ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) رجوع به لال پتی و رجوع به لال و هم به پتی شود. لال شهباز لال شهباز. [ ش َ ] (اِخ ) درویشی که صاحب کمال بوده است مگر اکثر قلندران به او اعتقاد تمام دارند و بوقت بنگ نوشی او را یاد کنند. (غیاث ). لال زن شیش لال زن شیش . [ زَ ] (اِ مرکب ) در شب سیزدهم تیرماه (نوروز طبری ) زنی به صورتی منکر (ناشناس ) درآمده و شیشی (شاخ تر و باریک ، ترکه ) در دست ... فیض آباد لال ها فیض آباد لال ها.[ ف ِ دِ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور که دارای 246 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود