اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لفج فروهشتن

نویسه گردانی: LFJ FRWHŠTN
لفج فروهشتن . [ ل َ ف ُ هَِ ت َ ] (مص مرکب ) به خشم اندرشدن .(فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). کسی را که به خشم شود گویند: لفج فروهشته است یا لفج انداخته :
خروشان ز زابل همی رفت زال
فروهشته لفج و برآورده یال .

فردوسی .


فروهشت لفج و برآورد کفج
به کردار قیر و شبه کفج و لفج .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.