لک کردن
نویسه گردانی:
LK KRDN
لک کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لک کردن جامه را؛ رنگی یا نقطه ٔ مخالف رنگ وی بر آن پدید آوردن و چرکین و بی رونق کردن آن .
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
لک لک کردن . [ ل ِ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در انجام دادن امری به عمد این دست آن دست کردن . || لک و لک کردن . کاهلی کردن . و رجوع به ل...
به کسر ل. کاری را از روی بی میلی انجام دادن. در گویش کازرونی(ع.ش)
لک و لک کردن . [ ل ِک ْ ک ُ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با رنج و بی پولی و بی اسبابی گذرانیدن . با مایه ٔ کم یا اسبابی نارسا کاری ورزیدن یا عمر گذ...