اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لگد خوردن

نویسه گردانی: LGD ḴWRDN
لگد خوردن . [ ل َ گ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) لگدکوب خوردن . (آنندراج ). پاسپر شدن :
هرچه را دید زیر گام کشید
شب لگد خورد و مه لگام کشید.

نظامی .


زمین لگد خورد از گاو و خر به علت آن
که ساکن است نه مانند آسمان دوار.

سعدی .


پس از عزم آهو گرفتن به پی
لگد خورده از گوسفندان حی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.