اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لمحة

نویسه گردانی: LMḤ
لمحة. [ ل َ ح َ ] (ع اِ) اسم است از لمح . ج ، لمحات ، ملامح . سفکة. (منتهی الارب ). زمانه ٔ اندک که به مقدار قلیل باشد. (غیاث ). چشم زد : دیگر خصلت از خصال حمیده و خصائص ۞ پسندیده ٔ اوست که یک لمحة البصر از عمر او... ضایع نماند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 21). چون لمحه ٔ لحظه ٔ فراغی یابد به مطالعه ٔ کتب و مجالست فضلا و مؤانست حکما... استیناس جوید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || دزدیدگی نگاه و پنهان دیدگی . || دیدن در چیزی . یک بار اندک دیدن چیزی را. || درخش .(منتهی الارب ). درخشیدن برق . || شبه و مانند. یقال : فیه لمحة من ابیه . || خوبی . || حُسن ِ روی که آشکار گردد. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.