اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لنده

نویسه گردانی: LNDH
لنده .[ ل ُ دَ / دِ ] (اِمص ) اسم مصدر از لندیدن . لندش .
- لُنده دادن (در تداول مردم شیراز) ؛ غرغر زدن . غرغر کردن . لندیدن .
|| (اِ) سنده (در تداول مردم گناباد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
لنده . [ ل َ دِ ] (اِخ ) رُبِر. عضو مجلس کنوانسیون ، مولد بزنی و وزیر دارائی فرانسه هنگام دیرکتوار (قبل از استقرار ناپلئون ) بود (1746-1825 م .)...
لنده . [ ل َ دِ ] (اِخ ) ده کوچکی از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 12000گزی باختری دهدز، کنار راه مالرو درشوره یه به نی باک . دارای 25 تن ...
لنده . [ ل َ دِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان طیبی گرمسیری بخش کهگیلویه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در 72000 گزی شمال شوسه ٔ بهبهان به آغاجاری . کو...
لنده کوه . [ ل َ دَ ] (اِخ ) موضعی به شاه کوه و ساور مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 126).
لنده زدن . [ ل ُ دَ / دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) لندیدن . غرغر کردن . رجوع به لندیدن شود.
لنده دادن . [ ل ُ دَ / دِدَ ] (مص مرکب ) در تداول مردم شیراز، ژکیدن . لنده زدن . دندیدن . غر و غر کردن . و رجوع به لُندیدن شود.
غره لنده زدن . [ غ ُرْ رَ / رِ ل ُ دَ / دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) تلفظی در غر و لند زدن . رجوع به غر و لند زدن شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.