اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لنگ کردن

نویسه گردانی: LNG KRDN
لنگ کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اعرج کردن . اعراج . (تاج المصادر بیهقی ). پای کسی را شکستن یا بریدن یا خشک کردن . به صدمتی یا به ضربتی پای او را از کار انداختن :
پای داری چون کنی خود را تو لنگ
دست داری چون کنی پنهان تو چنگ .

مولوی .


|| برجای ماندن یک یا چند روز در جایی گاه سفر. اقامت کردن در منزلی از منازل سفر. بیش از عادت توقف و مقام کردن . در جائی از سفر متوقف شدن . توقف کردن یک شب و بیشتر چاروادار و مسافر در عرض راه . در اثنای سفر در جایی مقام کردن . گویند در فلان کاروانسرا قافله چند روز لنگ کرده است . (آنندراج ).
- لنگ کردن کاری ؛ وقفه ٔ غیرعادی در میان کار آوردن . تعطیل کردن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
لنگ کردن . [ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح زورخانه ) بندی از بندهای کشتی گیران . حریف را در کشتی با لنگ که بندی است از فنون و بندهای کش...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.