گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لوس نویسه گردانی: LWS لوس . (اِخ ) ۞ لوس سوم . پاپ مسیحی از سال 1181 تا سال 1185 م . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی لوس لوس . (اِخ ) ۞ لوسی . رجوع به لوسی شود. لوس لوس . [ ل َ ] (ع مص ) شیرینی و جز آن جستن جهت خوردن . || چشیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || به زبان گردانیدن چیزی در دهان . (منته... لوس لوس . (اِ) روباه : و لوس به زبان بیهقیان روباه بود. (تاریخ بیهق ). لوس لوس . (اِ) غش کافور. غش که در کافور کنند.باری که به کافور زنند تا بسیارش کنند : کافور تو با لوس بود مشک تو با ناک با لوس تو کافور کنی دائم ... لوس لوس . (اِ) لس : پیش ایشان فاتحةالکتاب آن حضور است حضوری که اگر جبرئیل بیاید لوس خورد. (مناقب افلاکی ). رجوع به لُس شود و شاید این کلمه... لوس لوس . (اِ) تملق . فروتنی . چرب زبانی . مردم را به زبان خوش فریفتن و بازی دادن . (از برهان ). گفتار خوش . گفتار فریبنده . فروتنی بیش از اندازه ... لوس لوس . (اِخ ) دهی از دهستان کالج بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 36هزارگزی المده و 6هزارگزی جنوب کالج . کوهستانی و سردسیر. دارای 270 تن س... لوس لوس . اول (اِخ ) ۞ سن . پاپ مسیحی از سال 253 تا سال 254 م . لوس لوس . (اِخ ) ۞ لوس دوم . پاپ مسیحی از سال 1144 تا سال 1145 م . لؤس لؤس . [ ل َ ئو ] (ع ص ) شیرینی و جز آن جوینده جهت خوردن . لوّاس . || (اِ) یقال : ماذُقت لؤساً؛ یعنی نچشيدم چشیدنی . (منتهی الارب ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود