اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لؤلؤ خوشاب

نویسه گردانی: LWLW ḴWŠAB
لؤلؤ خوشاب . [ ل ُءْ ل ُ ءِ خوَ / خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لؤلؤ آبدار. لؤلؤ تر. باجلا :
بگو که لفظی از آن هست لؤلؤ خوشاب
بگو که معنی این هست صورت فرخار.

ابوحنیفه ٔ اسکافی .


پاره ٔ خون بود اول که بود نافه ٔ مشک
قطره ٔ آب بود ز اول لؤلؤ خوشاب .

ناصرخسرو.


به باد نمرود از سهم کرکس پران
به ریش فرعون از نظم لؤلؤ خوشاب .

خاقانی .


|| مجازاً دندان آبدار و شفاف :
ز لؤلؤخوشاب بگشاد بند
برآمیخت شنگرف و گوهر به قند.

فردوسی .


برد زنجیر زلف تو دل من
قفل برلؤلؤ خوشاب مزن .

عطار.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.