اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لیلی

نویسه گردانی: LYLY
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حلوان بن عمران القضاعیة. ام جاهلیة ینسب الیها بطن من مضر من العدنانیة و هم بنوالیاس بن مضر. (اعلام النساء ج 6 ص 1368). صاحب مجمل التواریخ و القصص آرد: لیلی بنت حلوان مادر مدرکة نیای شانزدهم حضرت رسول است . (مجمل التواریخ و القصص ص 228). صاحب تاریخ سیستان نام مادر مدرکة را مخه گوید و طبری لیلی بنت حلوان و هی خندف آورده است . (تاریخ سیستان ص 49 و حاشیه ٔ آن ). صاحب عقدالفرید گوید: خندف هی لیلی بنت حلوان بن عمران بن الحاف بن قضاعة فجمیع ولد الیاس [ بن ] مضربن نزار من خندف ولذلک یقال لهم خندف لانها امهم و الیها ینسبون . (عقدالفرید ج 3 ص 287). لیلی بنت حلوان بن عمران ، ملقب به خندف . از قضاعة و امی جاهلی است . (الاعلام زرکلی ج 3).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
لی لی زدن . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) درخشیدن چنانکه ستاره در هوای صافی . مشعشع بودن . درخشان بودن چنانکه ستاره به شب : ستاره ...
لی لی بازی . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ] (اِ مرکب ) ۞ نوعی بازی که یک پای از زمین برگیرند و با پای دیگربجهند گرفتن همبازی را. و رجوع به لی لی ک...
لی لی کردن . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با یکپای جه جهان رفتن . حجل . یکپای برداشته جستن مردم . تعتاب . عتبان . با یکپای جهان ج...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.