ماء
نویسه گردانی:
MAʼ
ماء. (ع ص ) رجل ماء؛ ای کثیر ماءالقلب . (از منتهی الارب ). مرد رقیق القلب . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
مع. [ م َ ع َ ] (ع حرف اضافه ) وا. (ترجمان القرآن ). به معنی با، و آن اسم است زیرا تنوین می پذیرد و حرف جر بر آن داخل می شود و ساکن می گر...
ز ما. [ زَ / زَ ] (حرف اضافه + ضمیر) مخفف از ما. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به «از» و «ما» شود.
آلت تناسلی پسر بچه به زبان کودکانه
مع-دة. [ م ِ دَ / م َ ع ِ دَ ] (ع اِ) آنچه در آن طعام باشد پیش از آنکه در روده ها رود و آن مر انسان را به منزله ٔ کرش است مر ستور را. ج ، م...
ما و من . [ وُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ۞ کبر. عجب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کرچ ما. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، از ماههای تبری هست و برابر اردیبهشت ماه است.
سیوما. ("س" با آوای زیر، "و" با آوای پیش)، (ا مرکب)، (زبان مازنی)، از ماههای تبری است که برابر فروردین ماه است. همچنین به "سیو ما" نیز "فردینه ما" هم ...
مع هذا. [ م َ ع َ ها ذا ] (ع حرف ربط مرکب ) به معنی با این ، یعنی با وجود این معنی . (غیاث ) (آنندراج ). کلمه ٔ رابطه ٔ مأخوذ از تازی یعنی با...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مع ذلک. (عبارتِ عربی) ( مَعَ + ذلک ) و با این، با این همه، با وصف این. (منبع: لغتنامۀ دهخدا) با این حال، با وجود این. (منبع: فرهنگ فارسی معین) مترادف...