مائن
نویسه گردانی:
MAʼN
مائن . [ ءِ ] (ع ص ) دروغگوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). کاذب . دروغزن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مؤنت کشنده و بار کشنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سورتهای قرآن که هریک کمابیش صد آیت است چون یونس و هود و یوسف و بنی اسرائیل و کهف و مانند آن . و این مأخوذ است از قول رسول : اعطیت مکان الزبور المائن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
معین التجاری . [ م ُ نُت ْ ت ُج ْ جا ] (ص نسبی مرکب ، اِ مرکب ) منسوب به معین التجار. و رجوع به معین التجار شود. || گل صدتومانی . (یادداشت ب...
معین آباد پایین . [ م ُ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان است که در بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد واقع است و 157 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...
سیزدهم تیرماه مصادف با سالگرد درگذشت "محمد معین" استاد دانشگاه تهران و پدر فرهنگ فارسی است. او در روز نهم اردیبهشت ماه سال 1297 هجری شمسی در محله زرجو...
قصیر معین الدین . [ ق ُ ص َ رِ م ُ نُدْ دی ] (اِخ ) از توابع اردن است و در آن نیشکر فراوان روید. (معجم البلدان ).
معین الدین چشتی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ چ ِ] (اِخ ) از خواجگان سلسله ٔ چشتیه است و سلطان شمس الدین غوری و شهاب الدین غوری از پیروان او بوده اند...
معین الدین تونی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) از علمای زمان سلطان ابوسعید گورکان بود و به مزید علم و دانش امتیاز داشت و جمعی کثیر از طلاب د...
معین الدین هروی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ هَِ رَ ] (اِخ ) رجوع به معین هروی شود.
معین الدین یزدی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ ی َ ] (اِخ ) (متوفی به سال 787 هَ . ق .) از علمای حدیث و از فضلای عهد امیر مبارزالدین و پسرش شاه شجاع ...
معین الدین یزدی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ ی َ ] (اِخ ) میر... محمد از شاعران و فضلا و صلحای معاصر مؤلف تذکره ٔ نصرآبادی ومورد اعزاز و احترام حکام ی...
معین استرآبادی . [ م ُ ن ِ اِ ت َ ] (اِخ ) از شعرای قرن دهم هجری است . در مشهد مقدس اقامت گزید و به سال 976 هَ . ق . عازم حج گردید و از آنجا...