مات شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حیران و سرگردان شدن . مشوش و مضطرب شدن . (از ناظم الاطباء). سخت متحیر شدن . مبهوت شدن . سخت حیرت زده گشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مغلوب شدن شاه شطرنج . باختن در شطرنج .از هر نوع حرکت بازماندن در شطرنج (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || توسعاً مردن
: شد از رنج و از تشنگی شاه ، مات
چنین یافت از چرخ گردان برات .
فردوسی .
رجوع به مات شود.