گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ماچین نویسه گردانی: MACYN ماچین . (ص نسبی ،اِ) در فارسی ماچین بمعنی چیزی که آنرا بوسه داده باشند، چه ماچ بوسه را گویند. (آنندراج ) : دلم در زلفش از فکر دهانش برنمی آیداگر در بند چین افتاده ام در قید ماچینم ۞ .محسن تأثیر (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی ماچین ماچین . (اِخ ) کشن شین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام ملکی یا شهری و چین و ماچین شهرت دارد. در تاریخ بنا کتی چین و مهاچین است و مها ل... چین ماچین چین ماچین . (اِ مرکب ، از اتباع ) چین و ماچین . قِر و فر. با چین های بسیار در جامه . رجوع به چین و ماچین شود. چین ماچین چین ماچین . [ ن ُ ] (اِخ ) چین و ماچین . نام چین شمالی ؛ یعنی ترکستان . ابن البیطار در شرح ماده ٔ راوند گوید: فارسیان ، چین شمالی یعنی ترکستا... چین و ماچین چین و ماچین . [ ن ُ ] (اِخ )چین ماچین . چین و ماوراءِ چین . یا چین و کشنشین ۞ یا چین و ماچین : چین تو ظاهر و ماچین به مثل باطن تو به چین... چین و ماچین چین و ماچین . [ ن ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چین ماچین . قر و فر. با چین های بسیار در جامه . عفریته ماچین این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. ماچین ماصین مانجی مانزی چین جنوبی در برابر چین شمالی یا خطای ختای ماچین از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد چین در نوشتارهای کهن پارسی به ایالت سینکیانگ امروزی اطلاق میشد. بخشهای جنوبی کشور کنونی جمهوری خلق چین و همچنین ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود