مار
نویسه گردانی:
MAR
مار. (اِخ ) دهی از دهستان «برزاوند» شهرستان اردستان است که 168 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
مار /mār/ معنی ۱. (زیستشناسی) خزندهای با بدن دراز، باریک، و پوشیده از پولک و بدون دستوپا که انواع مختلف سمّی و غیرسمّی دارد. ۲. (نجوم) از صورتهای ...
مارmār معنی ۱. (زیستشناسی) خزندهای با بدن دراز، باریک، و پوشیده از پولک و بدون دستوپا که انواع مختلف سمّی و غیرسمّی دارد. ۲. (نجوم) از صورتهای فلک...
مأر. [ م َءْرْ ] (ع مص ) (از «م ٔر») پر کردن مشک را. || تباهی انداختن میان کسان و بر دشمنی انگیختن دشمنی کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم ا...
مأر. [ م َءَ / م َءْرْ ] (ع مص ) تباه گردیدن زخم . || دشمنی اندیشیدن با کسی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
گل مار. [ گ ُ ] (اِ) گونه ای است از تیره ٔ کاکتوس ها که برحسب شکل به نامهای مختلف نامیده میشوند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 129).
کک مار. (ه. م. فا.) این مار گونه ای سمی و خطرناک با نام علمی Eristicophis macmahoniاز خانواده افعی ها یا Viperidaeبه شمار می رود.سری بزرگ، پهن، پوشیده...
شی مار. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، مادر شوهر.
زن مار. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، مادر زن.
کله مار. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) گونه ای قارچ که بدان فقع گویند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به فقع شود.
کله مار. [ ک َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاست که در شهرستان نهاوند واقع است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).