مازه
نویسه گردانی:
MAZH
مازه . [ زَ / زِ ] (اِخ ) سردار ایرانی که مأمور بود مانع عبور اسکندر از رودخانه ٔ فرات گردد. (از ایران باستان ص 1371). و رجوع به همین مأخذ ص 1371 و 1447 شود.
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
معضة. [ م ُ ع ِض ْ ض َ ] (ع ص ) ارض معضة؛ کثیر العض . (مهذب الاسماء). زمینی که در آن عض فراوان باشد. (ناظم الاطباء). یقال مکان معض و ارض م...