اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماکو

نویسه گردانی: MAKW
ماکو. (اِ) دست افزار جولاهگان که بدان جامه بافند. (برهان ). دست افزار جولاهان که ماشوره را در آن کنند و بدان جامه بافند. (آنندراج ). آلتی است آهنی جولاهگان رابه هندی آن را نال گویند. (غیاث ). مکو. (ناظم الاطباء). مکوک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
در شتاب سیر بر چرخ قماش
صورت ماکو هلال آسا خوش است .

نظام قاری (دیوان البسه ص 43).


وشیع، وشیعة؛ ماکوی بافنده . (از منتهی الارب ).
- ماکوزن ؛ آنکه ماکو بکار برد. بافنده :
ز آغاز جبریل آهنجه کار
به فرجام ادریس ماکوزنش .

اثیر اخسیکتی (از آنندراج ).


- ماکونورد ؛ از دست افزارهای بافندگی قدیم :
نیست بافنده کس به دست افزار
نه به ماکونورد و پا افشار.

شیخ آذری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ماکو. (اِخ ) نام ولایتی است به آذربایجان که اکراد محمودی به تصرف دارند و بر آن کوه حصنی است از سنگ که معبری ندارد و اگر خواهند کسی یا ...
ماکو. (اِخ ) شهر ماکو در گوشه ٔ شمال غربی آذربایجان در دامنه ٔ کوه نوح کوچک واقع شده است و ارتفاعات و دره های حاصلخیز دارد و موقعیت جغرافیا...
ماکو. (اِخ ) (حومه ٔ...) یکی از بخشهای سه گانه ٔ شهرستان ماکوست . این بخش در حومه ٔ شهرستان واقع است و مرکز بخش شهر ماکو می باشد این بخش از ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.