اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مانده گشتن

نویسه گردانی: MANDH GŠTN
مانده گشتن . [ دَ / دِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مانده گردیدن . مانده شدن :
همی تاخت بر غرم و آهو به دشت
پراگنده شد غرم و او مانده گشت .

فردوسی .


کنون مانده گشتم چنین در گریز
سری پر ز کینه دلی پر ستیز.

فردوسی .


نغزگویان که گفتنی گفتند
مانده گشتند و عاقبت خفتند.

نظامی .


استاد از بس که احتیاط قبله می جست مانده گشت . (فردوس المرشدیه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.