ماول
نویسه گردانی:
MAWL
ماول . [ ] (اِخ ) ابن شراره مکنی به ابوالخیر. طبیبی نصرانی از اهالی حلب بود که در ادب نیز دست داشت و از مقربان درگاه و کاتب معزالدوله ثمال بن صالح کلابی حاکم حلب بود و چون سلجوقیان بر عراق و شام چیره شدند به حاکم سلجوقی حلب تقرب جست و سپس به انطاکیه رفت و در حدود 490 هَ .ق . در همین شهر درگذشت . او راست : کتابی در علم بدیع و آداب خط. کتابی در تاریخ حلب . کتابی در شرح حال اطبای معاصر خود. شرح بر کتاب حمیات بن رضوان . تهذیب کناش رازی . رساله در خواص افیون . رساله در منافع اشربه ٔ ملینه . و رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 89 و تاریخ الحکماء قفطی ص 315 شود.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مأول . [ م ُ ءَوْ وَ ] (ع ص ) همزه بصورت الف است ۞ ، تأویل کرده شده و کلام از ظاهر به خلاف ظاهر گردانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). و رج...
مأول . [ م ُ ءَوْ وِ ] (ع ص ) مؤول ۞ . تأویل کننده . شرح کننده : چنین گوید مفسر این کتاب و مأول این خطاب اصغر عباداﷲ جرماً و اکثرهم ح...
معول . [ م ُع َوْ وَ ] (ع مص ) اعتماد کردن و تکیه نمودن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اعتماد کردن زیرا که به صیغه ...
معول . [ م ُ ع َوْ وِ ] (ع ص ) کسی که اعتماد می کند و اعتمادکننده . (ناظم الاطباء). متکی . مُعتَمِد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معول . [ م َ ] (ع ص ) مغلوب صبر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بیطاقت شده ومغلوب گشته در صبر و شکیبایی . (ناظم الاطباء). || اعتمادکر...
معول . [ م َع ْ وَ ] (ع اِ) جای تکیه و اعتماد و جای استعانت . (غیاث ) (آنندراج ).
معول . [ م ِع ْ وَ ] (ع اِ) آهنی که بدان کوه کنند و میتین . ج ، معاول . (منتهی الارب ). کلنگ آهنی که بدان سنگ را شکافند. (غیاث ) (آنندراج )...