اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماه

نویسه گردانی: MAH
ماه . (اِ) به زبان پهلوی شهرو مملکت را گویند که عربان مدینه خوانند. گویند حذیفه بعد از فتح همدان به نهاوند آمد و چون نهاوند کوچک بود و گنجایش سپاه او را نداشت ، فرمود که آنچه لشکر بکوفه بود به دینور و هرچه سپاه بصره بود به نهاوند فرود آمد و چون ماه به زبان پهلوی شهر و مملکت را گویند، نهاوند را ماه بصره و دینور را ماه کوفه می گفتند لهذا عربان هم این دو شهر را ماهین می خوانند. (برهان ). شهر و مملکت چنانکه در تاریخ طبری گوید که چون ماه به زبان فارسی شهر و مملکت باشد نهاوند را ماه بصره و دینور را ماه کوفه می گفتند و عربان هر دو راماهان گویند... لیکن در قاموس به معنی بلده و قصبه آورده ، ظاهراً معرب کرده اند. (فرهنگ رشیدی ). به زبان تازی شهر و مملکت را ۞ ماه گویند... (از آنندراج ) (از انجمن آرا) :
از دیار فرنجه یک مه راه
هست ماهی و مردمانش چو ماه .

امیرخسرو (از آنندراج ).


ورجوع به ماه (اِخ ) بعد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
گنبد هور و ماه . [ گُم ْ ب َ دِ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : پدر بر پدر شهریارست شاه بنازد بدو گنبد هور و ماه . فردوسی .رجو...
ماه ملک خاتون . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دختر سلطان سنجر که در حباله ٔ نکاح سلطان محمودبن محمدبن ملکشاه بود. این دختر در حیات سلطان سنجر درگذشت ...
جبه ٔ خورشید و ماه . [ ج ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ خوَرْ / خُرْ دُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روز و شب است که لیل و نهار باشد. (برهان ) (آنندر...
منازل ماه یا خانه‌های ماه تقسیم بندی ۲۸گانه نسبتاً هر شبانه‌روز مسیر گردش کره ماه بر دائرةالبروج است. این منزل‌ها (خانه‌ها) در برج‌های دوازده‌گانه (حم...
پژوهش و نگارش از sayogine@yahoo.com ایرانیان باستان برای هر روز نامی گذاشتند تا یادآوری آنها، آنان را از بدی ها بازدارد. این نام ها نخست به زبان په...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
برج فلکی | مرجع فنگ شویی ایران مقدمه از آنجایی که بیشتر صور فلکی که دایره البروج از آنها می گذرد نشان دهنده حیوانات هستند، یونانیان باستان منطقه آن را...
ماح . (ع اِ) زرده یا سپیدی تخم مرغ . (منتهی الارب ). زرده ٔ تخم مرغ یا سپیدی آن . (آنندراج ). سپیده ٔ بیضه . (دهار). سفیده ٔ تخم مرغ . (مهذب ...
ماءة. [ ءَ ] (ع ص ) امراءة ماءة؛ زن سخن چین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ماءة. [ ءَ ] (ع اِ) آب . (از منتهی الارب ). مؤنث ماء. (منتهی الارب ، ذیل ماء). رجوع به ماء شود.
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۱۶ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.