اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماه

نویسه گردانی: MAH
ماه .(ع اِ) آب . ماء ۞ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و نسبت بدان را ماهی ّ گویند. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماء شود. || رجل ماه الفؤاد؛ مرد بددل و جبان یا کندخاطرگویا در آب فرورفته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (معرب ، اِ) قصبه ٔ شهر و ماهان دینورو نهاوند که یکی از هر دو را ماه الکوفه و دیگری راماه البصره نامند... ۞ (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مأخوذ از فارسی ، شهر و مدینه . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
ماه برکوهان . [ ب َ ] (اِ مرکب ) نوایی است که خنیاگران بزنند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 355). نام لحنی باشد از مصنفات باربد و آن لحن بیست...
ماه پرویزان . [ پ َرْ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه است که در بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع است و 197 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
بندر ماه شهر. [ ب َ دَ رِ ش َ ] (اِخ ) نام دیگر بندر معشور است . به بندر معشور رجوع شود.
ماه آزادخوی . [ هَِ ] (اِخ ) نام زن تور. (از فهرست ولف ) : زن سلم را کرد نام آرزوی زن تور را ماه آزادخوی .فردوسی .
ماه پیکر درفش . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ رَ ] (اِ مرکب ) در اصل درفش ماه پیکر، یعنی درفشی که صورت ماه بر آن تصویر شده باشد : یکی ماه پیکر درفش از...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ماه مزد کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مشاهره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ماه شهریاران . [ هَِ ش َ ] (اِخ ) نام کوره ای است که طزر، مطامیر، زبیدیة و مرج در آن واقع است . (از معجم البلدان ذیل ماه دینار). و رجوع به...
ماه فروز محله .[ ف ُ م َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) مرکز بلوک شهر خواست از توابع ساری و اشرف (بهشهر) است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 287). دهی است ...
ماه ابر کوهان . [ اَ ب َ ] (اِ مرکب ) از آهنگهای موسیقی است . و رجوع به ماه برکوهان شود.
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ صفحه ۱۴ از ۱۶ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.