ماه دیدار. (ص مرکب ) که چهره ٔ زیبا و درخشان چون ماه دارد. ماه چهر. ماه چهره . ماه رخسار. ماه منظر. ماه طلعت . ماه سیما
: از آن ماه دیدار جنگی سوار
وزان سروبن بر لب جویبار.
فردوسی .
نگه کن که آن ماه دیدار کیست
سیاوش مگر زنده شد یا پَریست .
فردوسی .
سکندر همان شب به تنها بخفت
نیامیخت با ماه دیدار جفت .
فردوسی .
غم نادیدن آن ماه دیدار
مرا در خوابگه ریزد همی خار.
فرخی .