ماهرخ رفتن . [ رُ رَ ت َ ] (ص مرکب ) اصلاً اصطلاح شکار است و بمعنی مواظب و مراقب بودن و کمین توله ٔ شکاری در اطراف شکار است تا وقتی شکارچی سر برسد و توله شکار را رم دهد و شکارچی او را هدف قرار دهد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). به قصد برجستن خود را گرد کرده بی حرکت مترصد صید بودن چنانکه گربه برای گرفتن گنجشک وسگ شکاری برای صید شکار. نشستن چون نشستن گربه برای جستن به گنجشکی یا موشی . جمع و مترقب نشستن گربه برای گرفتن موش و دده برای گرفتن صید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || این اصطلاح سپس بمعنی هر نوع کمین کشیدن و مترصد بودن و حمله کردن استعمال شده است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده )
: کبک در زیر پلو بنهفته رخ ، من ماهرخ
۞ همچو توله در کمین کبک پهلوی بنه .
حکیم سوری (از فرهنگ عامیانه ایضاً).