اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماهرخ رفتن

نویسه گردانی: MAHRḴ RFTN
ماهرخ رفتن . [ رُ رَ ت َ ] (ص مرکب ) اصلاً اصطلاح شکار است و بمعنی مواظب و مراقب بودن و کمین توله ٔ شکاری در اطراف شکار است تا وقتی شکارچی سر برسد و توله شکار را رم دهد و شکارچی او را هدف قرار دهد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). به قصد برجستن خود را گرد کرده بی حرکت مترصد صید بودن چنانکه گربه برای گرفتن گنجشک وسگ شکاری برای صید شکار. نشستن چون نشستن گربه برای جستن به گنجشکی یا موشی . جمع و مترقب نشستن گربه برای گرفتن موش و دده برای گرفتن صید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || این اصطلاح سپس بمعنی هر نوع کمین کشیدن و مترصد بودن و حمله کردن استعمال شده است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ) :
کبک در زیر پلو بنهفته رخ ، من ماهرخ ۞
همچو توله در کمین کبک پهلوی بنه .

حکیم سوری (از فرهنگ عامیانه ایضاً).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
سارا روحانی
۱۳۹۰/۰۳/۱۲ Iran
0
1

در داستان "پاچه خیزک" از مجموعه ی "روز اول قبر" نوشته ی "صادق چوبک" از اصطلاح " ماهرخ رفتن " به معنی خیره شدن یا چپ چپ نگاه کردن استفاده شده است. این معنی در فرهنگ عامه به کار برده شده است.
در این داستان می خوانیم:
یک ژاندارم، صف جمعیت را شکافت و آمد تله را از دست عطار که تازه آن را از پالان دوز گرفته بود و هنوز خوب آن را تماشا نکرده بود قاپ زد و توش ماهرخ رفت.
همچنین در جای دیگر می خوانیم:
ژاندارم اوقاتش تلخ شد و به شاگرد شوفر ماهرخ رفت.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.