ماه سیما. (ص مرکب ) ماه طلعت . آن که سیمای وی مانند ماه باشد. (ناظم الاطباء). از اسمای محبوب است . (آنندراج ). مه سیما. ماهرخ . ماهرو. ماهروی . ماه چهره
: ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را.
حافظ.
به چشم کرده ام ابروی ماه سیمایی
خیال سبزخطی نقش بسته ام جایی .
حافظ.
عبارات مهذبش چون وصال دلبران ماه سیما. (حبیب السیر ص
123).
دل روشن زهم پاشید آخر چشم صائب را
کتان کی پرده ٔ آن ماه سیما می تواند شد.
صائب (از آنندراج ).