گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ماهی نویسه گردانی: MAHY ماهی . (ص نسبی ) منسوب به ماه یعنی قمری . || منسوب به ماه یعنی شهری . (ناظم الاطباء). || منسوب به ولایت ماه . مادی . و از آن است تفاح ماهی ۞ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سودایی و دیوانه . (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی ماهی چین ماهی چین . (اِ مرکب ) نام طائری است . (آنندراج ). قره قاز. قوق . (از فرهنگ جانسون ). || تیرهایی که در رودخانه می کوبند تا ماهی در میان آنها ... ماش ماهی ماش ماهی . (اِ مرکب ) گونه ای ماهی استخوانی ۞ از تیرة سیپرینیده ها ۞ که بدنی کشیده و باله ٔ شنای پشتی کوتاه و نوک تیز دارد. گونه هائی ا... ماش ماهی ماش ماهی . (اِخ ) نام جزیره ای است به دریا و کلمه فارسی است و عرب آن را تعریب کرده سماهیج گویند و آن جزیره ای میان عمان و بحرین باشد ... ماهی آفه ماهی آفه . [ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) ماهیابه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماهیابه شود. ماهی پشت ماهی پشت . [ پ ُ ] (ص مرکب ) هر چیز که میان وی بلند و اطرافش پست باشد. (ناظم الاطباء). آنچه به شکل ماهی باشد یعنی وسط آن برجسته و طرفینش ... گوش ماهی گوش ماهی . (اِ مرکب ) صدف را می گویند و آن غلاف مروارید است . (برهان ). نوعی است از صدف که به گوش ماهی ماند. (رشیدی ). گوش دریا. (آنندراج )... لعل ماهی لعل ماهی . [ ل َ ] (اِ مرکب ) نوعی از ماهی است که استخوانش سرخ باشد. (آنندراج ). ماهی دان ماهی دان . (اِ مرکب ) حوض را گویند. (برهان ) (آنندراج ). حوض و آبگیر. (ناظم الاطباء) : همیدون کوثر اندر ژرف ماهی دان تو بودی به خلوت هر شبی ح... ماهی خور ماهی خور. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت است که در بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد واقع است و 194 تن سکنه دارد. (از فرهنگ... ماهی شور ماهی شور. (اِخ ) نام یکی از پیامبران صاحب شریعت کفره ٔ هند است . گویند او را کسی نزاییده و هرگز نمیرد. زن و فرزند دارد. وجود او از سه جسم اس... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود