ماهیار
نویسه گردانی:
MAHYAR
ماهیار. [ ماه ْ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک قمشه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ماهیار.[ ماه ْ ] (اِ) نامی از نامهای ایرانی . مهیار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ماهیار. [ ماه ْ ] (اِخ ) نام کشنده ٔ دارا. (ناظم الاطباء). نام موبدی که دارا راکشت . (از فهرست ولف ). نام یکی از دو خائن که داریوش سوم را ک...
ماهیار. [ ماه ْ ] (اِخ ) نام گوهرفروشی معاصر با بهرام گور. (از فهرست ولف ) : چو در پیش او مست شد ماهیارچنین گفت با میزبان شهریار.فردوسی .
ماهیار. [ ماه ْ ] (اِخ ) نام پیری معروف در دربار بهرام گور. (از فهرست ولف ) : یکی پیر بدنام او ماهیارشده سال او بر صد و شصت و چار.فردوسی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.