اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مایه

نویسه گردانی: MAYH
مایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) ماه ایار. (ابن البیطار در کلمه ٔ تُن ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماه مه . ماه مه فرنگی . (یادداشت ایضاً) : و وافق یوم اقلا عناالمذکور اول یوم من مایه (رحله ٔ ابن جبیر، یادداشت ایضاً). و الفینا حصاد الشعیر بهذه الجهات فی هذا الوقت الذی هو نصف مایه . (رحله ٔ ابن جبیر، یادداشت ایضاً).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
مفهوم،مضمون،ریشه مثال:این فیلم ته مایه ای از فضاسازی های واقعه گرایانه را تداعی می کند
«مایه» در لغت به معنای اصل و اساس هر چیزی می باشد. جان مایه یعنی آنچه پایه و اساس جان را تشکیل می دهد، خواه این مایه معنویات باشد و خواه چیزی دیگر چو...
مرکّب
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مایه خوش . [ ی َ / ی ِ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) شیرین و خوشمزه . (ناظم الاطباء).
مایه دار. [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) هرچیز را گویند که با او گندگی و ضخامتی باشد. (برهان ) (آنندراج ). گنده و ضخیم و ستبر. (ناظم الاطباء) : به ب...
مایه زنی . [ ی َ / ی ِ زَ ] (حامص مرکب ) فرهنگستان این کلمه را معادل «واکسیناسیون » ۞ فرانسوی انتخاب کرده است . رجوع به واژه های نو فرهنگ...
تنک مایه . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) که سرمایه ٔ مالی یا علمی او کم است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : نه درخورد سرمایه کردی کر...
تهی مایه . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) بی مایه . فقیر. بی چیز. محروم : ترنم سرای تهی مایگان پیام آور دیگ همسایگان .نظامی .رجوع به ته...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.