اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مایه

نویسه گردانی: MAYH
مایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) ماده شتر را گویند خصوصاً. (از برهان ). خاصه ماده شتر را گویند. (از آنندراج ). ماده ٔ شتر. (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). ناقه . شتر ماده . مقابل اروانه و جمل و شتر نر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ماده ٔ هر حیوانی را گویندعموماً. (برهان ). ماده ٔ هر چیز را گویند عموماً. (آنندراج ). ماده ٔ هر حیوانی . (ناظم الاطباء). ماده : عکرمه ؛ کبوتر مایه . (ملخص اللغات ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به معنی ماده (مادینه ). هرن گوید من معتقدم که «مایه » فارسی و ماتریئس ۞ لاتینی از ریشه ٔ مات ۞ [ مقایسه شود با ماتر ۞ (مادر)] مشتق باشند. مقایسه شود با: گبری ، مایه ۞ (مادر) و ممکن است «مادّه » عربی ازاین ریشه باشد. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
چنین گفت مر جفت را باز نر
چو بر خایه بنشست و گسترد پر
کز این خایه گر مایه بیرون کنیم ۞
ز پشت پدر خایه بیرون کنیم ۞ .
فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 1 ص 141).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
معیة. [ م ُ ع َی ْ ی َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر ابومعاویة ۞ یعنی یوز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
معیة. [ م َ عی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) همراهی . (آنندراج ). و رجوع به معیت شود. || گاهی از این لفظ اشاره باشد به این آیت : ان اﷲ مع ال...
مائح . [ ءِ ] (ع ص ) (از «م ی ح ») فروشونده به تک چاه جهت آب . ج ، ماحَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه در تک چاه شود تا دول را آب کند. ...
لطفا معنی کنید
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.