اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مایه

نویسه گردانی: MAYH
مایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِخ ) به معنی مایون هم هست که گاوی بوده و فریدون را شیر می داد. (برهان ). گاو ماده ای که فریدون را شیر می داد. (ناظم الاطباء). در شاهنامه این صورت نیامده ، مصحف بر مایه = برمایون است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به مایون و برمایون شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مایه کاری . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) بی سودی و به قیمت خرید فروختن . فروختن چیزی بی سود و نفعی برای فروشنده به رأس المال فروختن . (یادداش...
مایه کوبی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) تلقیح واکسن . (واژه های نو فرهنگستان ). و رجوع به واکسیناسیون در همین لغت نامه شود.
مایه گاو. [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) ماده گاو. (ناظم الاطباء). و رجوع به مایه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مایه ٔ صدق . [ ی َ / ی ِ ی ِ ص ِ ] (اِخ ) کنایه از ابابکربن ابی قُحافه ۞ است . (برهان ) (از آنندراج ). ابوبکر صدیق رضی اﷲ عنه . (ناظم الاطباء)...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مایه کردن . [ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مایه ساختن . سرمایه ساختن . فراهم آوردن سرمایه : خرد بر دل خویش پیرایه کردبه رنج تن از مردمی ...
فرودی مایه . [ ف ُ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) ماده ٔ عالم سفلی که عناصر اربعه باشد. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.