مایه
نویسه گردانی:
MAYH
مایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِخ ) به معنی مایون هم هست که گاوی بوده و فریدون را شیر می داد. (برهان ). گاو ماده ای که فریدون را شیر می داد. (ناظم الاطباء). در شاهنامه این صورت نیامده ، مصحف بر مایه = برمایون است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به مایون و برمایون شود.
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
معیة. [ م ُ ع َی ْ ی َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر ابومعاویة ۞ یعنی یوز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
معیة. [ م َ عی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) همراهی . (آنندراج ). و رجوع به معیت شود. || گاهی از این لفظ اشاره باشد به این آیت : ان اﷲ مع ال...
مائح . [ ءِ ] (ع ص ) (از «م ی ح ») فروشونده به تک چاه جهت آب . ج ، ماحَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه در تک چاه شود تا دول را آب کند. ...