اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مأل

نویسه گردانی: MAL
مأل . [ م َ ءَ / م َءْل ْ ] ۞ (ع ص ) مرد فربه سطبر، مؤنث آن مألة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): رجل مأل ؛ مرد فربه . (ناظم الاطباء). || (مص ) مألة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع مألة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
مال گیری . (حامص مرکب ) مال بگیری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مال بگیری شود.
مال آشور. (اِخ ) دهی از دهستان سیلاخوراست که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 576 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
مال اسد. [ اَ س َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد است که در جنوب بخش واقع و محدود است از مشرق به بخش زاغه و دهست...
مآل بین . [ م َ ] (نف مرکب ) مآل اندیش . آخربین . عاقبت اندیش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مال آباد. (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ وارداک است که در شهرستان مشهد واقع است و 261 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
مال پرست . [ پ َ رَ ](نف مرکب ) بنده ٔ سیم و زر. (آنندراج ). پرستنده و خواهان مال و ثروت و مالدوست و بخیل . (ناظم الاطباء).
مال خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ای که مال و متاع در آن نهند. (آنندراج ). بیت المال و خزانه و انبار. (ناظم الاطباء).
مال خانی . (اِخ ) مال شیخ . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). و رجوع به مال شیخ شود.
مال و منال از ریشه عربی و بیشتر متداول در کردستان است و بیشتر در احوال پرسی ها استفاده میشود. مال، هر چیزی است که در تملک کسی باشد و منال به معنی اهل ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۲ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.