اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مأل

نویسه گردانی: MAL
مأل . [ م َ ءَ / م َءْل ْ ] ۞ (ع ص ) مرد فربه سطبر، مؤنث آن مألة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): رجل مأل ؛ مرد فربه . (ناظم الاطباء). || (مص ) مألة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع مألة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
مال شهاب . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لیراوی است که در بخش دیلم شهرستان بوشهر واقع است و 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
مال زاده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) قحبه زاده و حرام زاده . (آنندراج ). زاده ٔ زنا و حرام زاده . (ناظم الاطباء). || زن جلب . (آنندراج ). قرمساق ....
مال ستان . [ س ِ ] (نف مرکب ) مال ستاننده . آنکه مال از دیگران گیرد. زر و سیم گیرنده از دیگران . خراج ستان . ضبط کننده ٔ دارایی و خواسته ٔ کسان...
مال سنان . [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان لیراوی است که در بخش دیلم شهرستان بوشهر واقع است و 356 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
مال غوره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رز جنگلی ۞ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماله غوره شود.
مال فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) مال فروشنده . آنکه مال و متاع فروشد. || کسی که چارپایان را فروشد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مال شود.
مال قاید. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رستم آباد است که در بخش رامهرمز شهرستان اهواز واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
مال قاید. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حیات داود است که در بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
مال گذار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) کسی که مال تحصیل اراضی در سر کار ادا نماید. (آنندراج ). و رجوع به مال گزار شود. || ملاک وآنکه ملک خود را در ...
مال گزار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) کسی که مالی را که از اراضی و املاک بدست آورده ، تحویل مخدوم یا دولت دهد. این کلمه را در فرهنگها «مالگذار» نو...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۲ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.